«« توجه به محیط »»

 

 

به نام خدا ✍️✍️
صبح بهاری زمستان در پارک قدم می زدم.
گل هایی که ابتدای راهم، توجه مرا
جلب می کردند، تا ماه پیش، هنوز
نمی توانستند خود نمایی کنند، اما
حالا رشد کرده،بزرگ شده و با من
سخن می گفتند.
اینکه چند ماهی در زیر خاک، در
نهایت تاریکی، مشغول قوت دادن
به ریشه شان بودند. تا اینکه در نهایت
سیاهی، سپیدی سر زد و بوی بهار
آن ها را به تولدی دوباره دعوت کرد.
بعضی هم، چند وقت پیش، بذرشان
با دستانِ باغبان عزیز پارک کاشته شد.
دست از تلاش بر نداشتند.
هر روز خودشان را با محیط شان
هماهنگ می کردند.
نور، آب، کود کافی…..
می گفتند: تا آفتاب، صبح زود سر
می زد، ما هم در تکاپو بودیم که
از نور کافی بهره مند شویم.
تا باغبان شیلنگ آب را به روی ما
می پاشید، خودمان را سیراب
می کردیم. اگر باران می بارید که
ولوله ای زیر خاک در تاریکی داشتیم.
آروم آروم با دوستان گل گلی ام
خدا حافظی کرده، قول دادم، به
موقع بیام ببینمشون و نوازششون کنم.
کمی آن طرف تر، به روی دیوار بلند باغ،
گل های زرد خود رویی را چشمانم دید
که احسنت گفتم و لا حول ولا….
انگیزه که داشته باشی، با همان
امکانات به خودت فرصت رشد می دهی.
و این فوق العاده ارزش مند است.

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *