« واژه‌ای به نام فراموشی »

به نام خدا ✍️✍️
« واژه‌ای به نام فراموشی »
فراموشی یا آلزایمر. بیماری یا ناهم‌گونی که
مدتی‌ست فکر خیلی‌ها را درگیر کرده‌است.
فراموشی کلمه‌ای‌ست زود آشنا و دیر غریب.
معانی و ردیف‌های زیادی دارد:
ذُهول، نسیان، غفلت، یاد، خاطره، لغزش،…
ف : فشار
ر : روش
ا : الآن
م : مشاور
و : وام
ش : شور
ی : یواش
کم شدن حافظه نزدیک، اختلال شخصیتی،
گم کردن مسیر، عدم توانایی در انجام کارهای
شخصی و کاهش مهارت‌های فردی از جمله
علائم این بیماری دانسته‌اند. بدبینی و سوء
ظن نیز هم.
زمانی که هنوز به سن فراموشی نرسیده‌ای
و فرصت داری، آگاهانه آموزش را شروع کن.
ابتدا توانمندی‌ات را بشناس و بعد دنبال
کسب مهارت برو.
اگر بذری را که خدا در درونت بودیعه نهاده،
دنبالش نروی و از بالقوه به بالفعلش نرسانی،
آن وقت است که به وقتش دچار فراموشی
می‌شوی. چیزی را که باید بموقع یاد بیاوری
فراموش کردی و این ظلم بزرگی به خودت
هست. تازه ظلم به اطرافیانت هم هست.
چرا که شما با روشن شدن مسیرت، راه
دیگران را نیز روشن خواهی کرد.
امروزه در خانواده خود، فامیل یا همسایه
می‌بینیم و این مسئله انکار ناپذیر است.
بیآیید تا فرصت داریم، خودمان فراموشی
را یاد بگیریم.
فراموشی از باورهایی که مانع رشد ما هستن،
از بدی‌هایی که در حق ما روا شده چه حق و
چه ناحق.
بخشش را بیاموزیم، انفاق عملی را پیاده کنیم.
دنبال تأیید دیگران نباشیم، دیگران را کنترل
نکنیم حتی به نگاهی.
مغزمان را در جهت یادگیری درست هدایت
کنیم. ذهن را پرورش دهیم.
شاید، بلکه از فراموشی بی‌موقع فاصله گرفتیم،
ان شاءالله.
آموزش‌های‌مان را درونی کنیم. ظاهر ما خیلی
شیک و شسته‌رفته هست اما درون‌مان هنوز
پر است از انزجار، توّهم، خودبرتربینی.
خالی شویم از این چیزها، البته قبلش سلاح
خودسازی و عادت‌های جایگزین داشته‌باشیم.
با رشد کردن ما نور از درون‌مان به بیرون
تلألو می‌کند. هم مسیر ما باز، شفاف و روشن
می‌شود و هم دوروبری‌هایمان بهره می‌برند.
ما تکه‌های یک پازل بزرگ در کائنات هستیم.
ما به تنهایی قادر به انجام رسالت اجتماعی
مان نیستیم. ما مکلفیم که با دیگران در
تعامل باشیم. کاری از دستمان برمی‌آید دریغ
نورزیم.
فراموشی هم به وقتش یکی از نعمت‌های
خداست. چرا که اگر بخواهیم شکرگزارش
باشیم، سر از سجده نمی‌بایست برداریم و
این تداخل در هماهنگی و تعادل زندگی ما
ایجاد می‌کرد.
بدن انسان هوشمند است. روح با جسم در
هماهنگی باید باشد. انواع ظلم‌ها را به
خویشتن روا می‌داریم، انتظار سلامتی داریم.
به روح و جسم خود هر تغذیه‌ای را تزریق
می‌کنیم، انتظار خروجی خوب داریم.
به جسم یا روح، هر کدام خدشه‌ای وارد شود،
آن یکی از تعادل خارج شده، مسیر را گم
می‌کند.
باشد به وقت رفتن همه چیز یادمان باشد.
نیمه شب 8 بهمن 1402

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *