« مرض نوشتن »

به نام خدا ✍️✍️

« مرض نوشتن »
مرض نوشتن که بگیری از کنار هیچ چیزی راحت رد نمی‌شوی بیمار هم که باشی، ایده‌ای برای نوشتن به سراغت می‌آید. اهل نوشتن که شدی دیگر برای نوشتن، خواب هم به چشمت نمی‌آید. امروز با بی‌حالی‌ام به خودم گفتم تو باید بنویسی اگر چه ساده ولی باید بنویسی.
خدایا فصل‌ها، شب و روز، سال‌ها، ساعت‌ها، لحظه‌ها و ثانیه‌ها از پی هم با نظم خاص خودشان می‌آیند و می‌روند.
من کجای این نظم هستم.
صدای اذانت را می‌شنوم و با عشق تمام بیدار می‌شوم.
براحتی وضو گرفته، دل بر سفره نمازت می‌دهم.
طلوع دوباره خورشید را هر صبح می‌بینم.
براحتی آب می‌نوشم.
غذا می‌خورم.
می‌نویسم، مطالعه دارم.
چشمهایم آیت های تو را می‌بیند.
گوش‌هایم دلنوازی هایت را می‌شنود.
پوستم هنوز حس دارد.
براحتی نفس می‌کشم.
آشپزخانه می‌روم و تدارک غذا می‌بینم.
با فرزندانم حرف می‌زنیم.
زبانم در دهانم می‌چرخد، هم برای راحت خوردن غذا و هم برای روا شدن کلام.
دندان‌هایم براحتی غذاها را می‌جوند.
انگشتانم بسلامت، قلم به دست گرفته و می‌نویسد.
راحت به رختخواب رفته، به خواب ناز فرو می‌روم.
به امید صبحی دگر و طلوعی دوباره.
غفلت هم یکی از نعمت‌های خداوند است.
دو معنا برایش می‌آید:
یکی اینکه غفلت از آن جهت است که بنده اگر بنا بود
این همه سپاسگزار باشد ( شکرگزار عملی ) سر از سجده
نمی‌بایست بردارد.
دوم اینکه غفلت از نداشته‌های مادی داشته باشد.
معنویت ارزشش مهمتر از مادّیت است.
سیٖری معنویت بیشتر از سیٖری مادّیت ارزش دارد.
اگر ماهانه ۱۰۰ میلیون هم برایت واریز شود، ده درصد
عزت نفس نداشته باشی، دنیا به چه می‌ارزد.
مادّیت و معنویت کنار هم معنا پیدا می‌کنند.
مثل دو بال یک کبوتر که اگر یکی از بال‌ها بیمار شود
با یک بال پرواز میسر نمی‌گردد.
خدایا در هر حال شکرگزارت هستم.
۱۴۰۲/۶/۳

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

2 پاسخ

  1. تو همین متن کوتاه ما رو یاد چه نعمت‌هایی انداختید که هر روز داریمشون و برامون عادیه و از کنارش به راحتی می‌گذریم. مرسی بابت ایت متن خوب و زیبا👌🌹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *