« اشک دل »

 

به نام خدا ✍️
امروز فقط قلمِ قلبم می نویسد.
قلبم اشک دارد.
تا حالا شده است که دلتان اشک بریزد.؟
امروز صبح دل من اشک ها روان کرد.
دل من لبریز از اشک بود و همه را جاری کرد.
اشک ها هر کدام بو و معنای خاصی داشتند.
یکی معنای دلتنگی، دیگری معنای صبوری،
سومی بغضی بسته در دل داشت.
چهارمی از نیستی روان شد.
.
.
.
در پیاده رو قدم می زدم، اما دلم اشک
می ریخت.
انگار همه چیز را آخرین بار هاست که
می بیند.
انگار ماتم زده است.
کلی کار انجام نداده دارد، فرصت اندک…
اشک دلم، دوستت دارم که گاه و بیگاه به
یادم هستی.
برایم غصه می خوری.
از ترک کردن ها می گویی.
سخت است شنیدنش.
اما باید بشنوم.
حرف تازه ای نیست.
اما هر دفعه برایم بوی جدیدی می دهد.
در همین سختی هاست که معنای بودن
حس می شود، با خونِ در رگها عجین شده،
حس زندگی بیدار می شود.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *