وداع

به نام خدا ✍🏻

واژه وداع را به ظاهر دوست ندارم. انگار دیگر نخواهم دید، ارتباط نخواهم داشت و رفتن بی بازگشت را می‌مانست. لایه‌های درونش را می‌شکافم در عمقش کنکاش دارم. غور از سر آگاهی که باشد بسیار سودمند است. نه نمی‌توانم اینطور فکر کنم و به آن بیَندیشم.

هر وداعی سلامی دوباره دارد. هر وداعی برای خودش جایگزین دارد. وداع همانند واژه‌های دیگر انرژی دارد. انرژی هم هیچگاه از بین نمی‌رود بلکه از شکلی به شکل دیگر مبدل می‌گردد. روز و شب همیشه در حال جابجایی هستند. ابرها به نظم الهی مرتب در حال رفت و آمد و از شکلی به شکل دیگر درآمدن دارند.

فصل‌ها هم به نوبه خود در حال داخل و خارج شدن در گذر زمان هستند. چقدر زیباست یکی می‌رود دیگری می‌آید دو تا می‌روند چند تا می‌آیند همین قشنگ است همیشه در حال نو شدن هستند.
واژه انتظار اینجا معنای متفاوت و قشنگی ایفا می‌کند. نظم هستی هم با انتظار همراه و با صبوری آمیخته است. این انسانِ عجول است که انتظار و صبوری از یادش رفته و به باد روزگار سپرده‌است.

یادم آمد اولین باری که واژه وداع برایم در سفر یک هفته‌ای به زیارت امام رضا بود که معنادار شد. معمولا آخرین لحظه‌ها با سکوت همراه است. بس که آن لحظه همه چیز را می‌خواهی به یاد بیاوری و این نمی‌شود پس سکوت می‌کنی چرا که وقتی در افکار غوطه‌وری، حال و اکنونت را در نمی‌یابی، بیهوده می‌گذرد و هدر می‌رود.

کنار درب آخری صحن روبروی حضرت ایستاده بودم تا وداع را بخوانم. اما دلم تاب وداع نداشت. اشک باران گفتم: امام رضا خداحافظ به امید سلامی دوباره. دلم رضا نمی‌شد که وداع کنم. اکنون زمستان را درک می‌کنم با همه چالش‌هایی که داشته گاه برف سنگینش تلاش را مختل کرده، بارانِ بی‌حسابش خسارت زده، بی‌بَری درختانش طبیعت را نازیبا در نظر ما جلوه می‌دهد و و و…
زمستان می‌داند که بیش از این نمی‌تواند بماند. باید رخت سفر بربندد تا سالی دیگر و زمستانی دیگر. زمستان و خودمان، پلشتی‌ها و ناملایمات و پاکی که در طهارت زمستان یافته‌ایم را به بهای سبزی و طراوت بهار عوض می‌گیریم.
زمستان هم تشنه بهار می‌شود که خود را کنار می‌کشد.

سردی وجودمان رخت بربندد و عطر و نسیم خوش بهار بر وجودمان سایه افکند. همچنان که هیچ فصلی همیشگی نیست چهار فصل زندگی ما هم همیشه کنارمان نیستند یک به یک می‌روند جای خود را به آن دیگری می‌دهند. ما هستیم که باید در قبال هر کدام نقش درستی ایفا کنیم مراقب انتخاب‌هایمان باشیم.
زمستان بغض رسوب کرده بهار را به همراه دارد.
زمستان پیراهن سفیدش را آرام آرام به در آورده، تن پوش سبز بهار را هدیه می‌گیرد. بهاری که نوید آفرینش دوباره است.
عطر و شمیم بهار در راه است…..🌿
1403/12/21

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *