آب‌پُری

  • به نام خدا ✍🏻
    به تماشای آب نگاهم غوطه می‌خورد.
    از غرقگی در درون آب غور می‌کرد.
    چشم سَرَم بسته‌بود و پنهانیِ دلم باز.
    این درون کجاست؟
    من چه می‌کنم؟
    خروش برآمد که من لبریز از آبم.
    چشمه‌ای نه دور افتاده، نه نزدیک.
    رودی نه در شمال، نه در جنوب.
    اقیانوسی نه در شرق، نه در غرب.
    سوالم شد که چه آرامی؟ در تکاپو نیستی؟
    جواب آمد: اکنون که تو می‌بینی، ظاهرم آرام است.
    از درون پرتلاشم.
    طوفان‌های عظیمی در پسِ آرامم نهاده‌بود.
    با یَدِ الهی بر او فائق آمدم.
    گاهی هم از درون آشفته‌ام اما از چین‌خوردگی‌ام
    خبری نیست. صاحب رنج من هستم. برای رشد و
    تغییرم نیاز هست که خودم صبوری داشته، به
    تعالی نهالم تلاش کنم.

 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *