به نام خدا ✍️✍️
« رنج، درد »
زیاد شنیدهایم که آدمها در غم، سوگ و شکست بیشتر به هم نزدیک میشوند. امروزه متوجه هستیم که خیلیها در رنج هستند. عجیب است هر کسی رنجی را تجربه میکند، همدردیم، پس چرا از هم دورتر شدهایم.
حتی رنج دیگری را قضاوت میکنیم، رنج او را پررنگتر از رنج خود میبینیم.
شاهد گفتوگوی دو نفر با هم بودم.
یکی میگفت: نان شب ندارم.
دیگری بدون اینکه حرف او را بشنود حرف خودش را میزد میگفت: ماشین ما خراب شده و چند روز است به سختی اموراتمان را میگذرانیم. دردشان مشترک است و خود نمیفهمند.
ما هنوز ارتباط درستِ گفتوگویی با هم را آموزش نگرفتهایم.
وقتی گفتوگوی سالمی نداریم، همدیگر را درک هم نخواهیم کرد. ما در رنج دیگران شریک نیستیم و همدرد که بماند، چه بسا رنجی به آلامِ هم میافزاییم.
میرسیم به اینجا که اولاً رنج بستگی به نگاه آدم دارد که چه چیزی را رنج ببینم.
یکی با ماشینش خوش میگذراند میگوید ماشین خوب است. دیگری با ماشین تصادف میکند به رنج میافتد و ماشین را بد میانگارد.
هر از دست دادنی رنجورمون نمیکند بلکه به دست آوردن بعضی چیزها هم ما را رنجدار میکند.
رنج حالت تلاش و زحمت دارد.
یکی از حملِ بار لذت میبرد و احساسش این است که نان حلال برای خانواده مهیا میکند و دیگری با این کار احساس میکند به مشقت افتاده، هر دو یک کار را انجام میدهند.
هر دو بارخودشان را حمل میکنند اما نگرش هر کدام فرق دارد.
رنج، همان دردیست که نپذیرفتیمش، پس زدیمش، آن وقت مقاومت کرد و در درون ما مَسکَن گُزید.
رنج، ریشه دردیست که در ما دوانده شده.
با نپذیرفتنش او را جسور کرده و در درون خود با انتخاب خویش به او جا دادهایم.
درد معمولاً جنبه فیزیکی دارد: پا درد، کمر درد، سردرد…
رنج جنبه ذهنی دارد.
درد و درمان کنار هم میآیند، با هم آشنایند و دوستی مسالمتآمیز دارند ولی رنج و درمان نه.
رنج، درمان نمیشود مگر باید با او دوست شوی، کنار بیایی.
هر اتفاقی که برخلاف میل و خواست آدمی باشد منجر به بروز درد و رنج خواهد شد.
سوره بلد آیه ۴ :
لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فی کَبَد، براستی انسان را در رنج آفریدهایم.
رنج ما هم باید درونی سازی شود، الهی شود تا به هم نزدیک شویم. معنایش را در زمین پهناور زندگی، همانند گنج کشف کنیم.
تا رنج را نشناسیم شادی روی خوشش را نشانمان نخواهد داد و از دسترسمان دور میشود.
رنج را به سه گروه دستهبندی کردهاند:
رنج جسمانی، رنج روانی، رنج روحی.
رنج روحی همان گمگشتگی در پی یافتن معنای زندگیست.
آنجا که انسان با دوراهیهای اخلاقی مواجه میشود، در تنگنا قرار میگیرد که با توکل بر خدا نور بر مسیرش میتابد.
فقط فقر نیست که به رنج تندر میدهد بلکه فرد آسوده هم رد نمناک رنج خودش را بر دیوارهای اقلیم آسودگیاش دارد.
همه اینها را نوشتم که بگویم ما به دردهایمان به دید مادی مینگریم که همه از هم دور شدهایم. ما در رنجیم چرا که در رنج آفریده شدهایم. تا معنای رنجی که بر ما وارد شده را در نیابیم، به رستگاری نائل نمیشویم.
ما هر کداممان تکهای از پازل کائنات هستیم. تا به هم کمک نکنیم، پازل تکمیل نمیشود و سردرگم میمانیم.
دعا میکنم در آسودگی خیالمان، رنگین کمانِ رنج را هر چه زودتر به دیده، بینا شویم.
آخرین دیدگاهها