به نام خدا ✍️✍️
شب گذشته شب هفت معلم دوره دبیرستانم بود.
دعوت شدم. مطلبی که میخونید دیشب نوشتم.
چون تولد دوستم بود نخواستم بزارم.
در مراسم جملهای برایم عجیب آمد.
موسیقی مرگ نُت عجیبی دارد.
این جمله همانجا مرا از مسیر مهمانی بیرون آورد.
گوشم به اجرای مراسم بود اما فکرم جای دیگر.
همه اجزای جهان هستی در حال نواختن نت آهنگی هستند.
هر موجودی به سهم خود عالی و هماهنگ با نظم هستی در مدار خود مینوازد.
افراط و تفریط، سبقت و کُندی در پیش نیست.
هر موجود و آفرینشی، نت مخصوص به خودش را دارد.
دوران جنینی، نوزادی، کودکی، بزرگسالی و آخر از همه مرگ.
در همه دورهها، شادی و غم، کمی و زیادی، پستی و بلندی.
فرقی نمیکند، بهرجهت وجود دارد.
به مرگ که میرسد، هراسان میشویم.
بهنظرم باید نت آهنگ زیستن آگاهانهام را با مرگ یکی از پدیدههایِ حتمی هستی، توازن ایجاد کنم.
تا تعادل بین من و مرگ نباشد، بدون شک، هراس، یقین است.
آخرین دیدگاهها