پشه وزوز خاموش

 

به نام خدا ✍🏻✍🏻

« پشه وزوزخاموش »

نیم ساعت است برق منطقه ما قطع شده. فرصت خوبی‌ست
برای پیدا کردن ایده جهت نوشتن. در ذهنم واژه‌ها را برای یافتن ایده زیر و رو می‌کنم. یاد نیش زدن‌های شبانه افتادم. عجیب است که پشه‌ها هم به روز شده‌اند. جاهایی از بدنم که بیرون از ملحفه هستند بدون سر و صدا نیش می‌خورند و دیگر پیدایشان نمی‌شود تا فرصت بعدی. من از آن آدم‌هایی هستم که خواب سبکی دارم. با صدای دیوار هم بیدار می‌شوم. ولی بد خواب نشده، دوباره می‌خوابم. اما نیش این حشره مرا تا مدتی بیدار نگه می‌دارد تا جایش را بخارانم. وقتی که بیدار می‌شوم اثری از قرمزی و ورم و خاراندن نیست. بیدار شدم دیگر فراموشم می‌شود. تا اینکه چند شب پیش قهوه خوردم تا کمی بنشینم و خلوت کنم. یکهو دیدم بدون سر و صدا خانم پشه درشتی نشست روی دستم. تا بجنبم نیش زد و پرید.
چشم‌های من شاهد ماجرا. به همین راحتی. اصلاً متوجه نشدم چی شد تا دست دیگرم را بلند کنم و بزنم که خاراندن شروع شد. خانم پشه دوشب سفر رفته‌بود که پیدایش نشد.
دیشب سه باره پیدایش شد. خودمو قایم کردم. تا جایی که می‌توانستم خودم را زیر ملحفه پنهان داشتم. صورتم را عادت ندارم زیر ملحفه ببرم. نامردی نکرد و پیشانی و گونه و گوشم را بدجوری نیش زد. داخل لاله گوش خاراندنش خیلی سخت هست، چاره‌ای نبود. این هم از یادداشت امروز من.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *