به نام خدا ✍🏻✍🏻
« آن روزگاران یاد باد »
جیرجیرک یا زنجره.
در روزهای بسیار گرم سال در شمال که
عرق ریزان از هر سمت به آدم هجوم میآورد
برای مسافرت میآمدم. نمیدانم از ۲۰ تیر تا
آخر مرداد یا از اول مرداد تا ۱۰ شهریور،
این ۴۰ روز میباید شنواییَت آوای جیرجیرکها
را بشنود. اگر در آپارتمان هم زندگی کنی
بالاخره روزانه از کنار درختی رد میشوی
که صدای ممتد آنان را داشته باشی.
قبل شروع به تحصیل ابتدایی سفری داشتم
از تهران به شمال. تابستانها، اقوام خصوص
مادربزرگ عزیزم که روحش شاد باشد را
در شمال داشتم. خانه مادربزرگم که با
جاریَش زندگی میکردند صاحب ایوانی
بزرگ و محل تجمع عمومی
افراد خانواده بود. سفره اندازی برای ناهار،
عصرانه دور هم بودن. شاید هیچ بیسکویتی
یا آبنباتی یا کاکائویی کنار چای نبود اما چای
با قند بهترین بود. لذت آن روزها را هیچگاه
از یاد نبردم.
من با آن روزها عشق کرده و
تنفس زیبایی دارم. واقعاً یک وقتهایی برمیگردم
تجسم میکنم و آن روزها را نفس میکشم و
در خلوت، دلم اشک نثار لحظههایم دارد.
روزها را با صداهایشان در حیاط آنها.
حیاط مادربزرگم
درختان بزرگ تبریزی هم داشت. معمولا در
زمان گرما آدم دلش میخواهد سکوت باشد
یا لااقل سر و صدایی ممتد نباشد.
در گرمترین روزها جیرجیرکها از صبح علی الطلوع آوازشان را سر میدادند تا گرگ و میش، غروب آفتاب.
کلاً جیرجیرکها ۴۰ روز حضور داشتند.
اما ظاهراً عمر هر کدامشان از ۱۳ روز بیشتر نبود.
ابتدا در غلافی بسته بودند آرام آرام خود را از
غلاف بیرون کشیده و حق حیات پیدا میکردند.
بسیار ترسو بودم. از غلافی که جیرجیرک
خودش را جدا کرده بود هم میترسیدم. همان
موقع یادم میآید که آرام آرام بر ترسم غلبه
کردم. جیرجیرک را با دستم میگرفتم.
همبازیهای آن روز من در شمال حیاطهای بزرگ
داشتند. برای همین از هیچ حشره و حیوان و
گزندهای نمیترسیدند. عادت کرده بودند که چشم
از خواب باز میکنند هرگونه موجودی را ببینند.
و قبل صبحانه کلی با آن بازی کنند. آنگاه
به سفره صبحانه حاضر میآمدند.
من هم کَسرَم آمد که همه ناترس باشند و من ترسو.
آن موقع اولین باری بود که غلبه بر ترس را تجربه
کردم. اکنون که در حیاط خودمان درخت کاج
و سرو و افرا داریم. هر وقت صدای جیرجیرک
را میشنوم یاد و خاطره آن لحظات برایم
زنده میشود. البته یک وقتهایی آنقدر
عادت کردهام به این صدا، تا کسی نگوید
صدای جیرجیرک را میشنوی؟ من یادم نیست و
همان لحظه تمرکز کنم، میشنوم.
آخرین دیدگاهها