به نام خدا ✍️✍️
« من و خودم »
من و خودم دو مقوله جدا از هم، در عین
حال به هم وابستهاند. بین من و خودم فرق
هست. به هم نزدیک نباشند، فرسنگها بینشان
فاصله هست. این دوری همچنان ادامه دارد…
باید دست بکار شد. تا کی با خودم غریبه باشم،
خودم را نشناسم، زمان بهرهبرداری ذهنم را نشناسم،
اوج توانم را در طول روز ندانم.
وقتی با خودم
غریبهام و خودم را نمیشناسم، ارتباط درست با
دیگران نمیتوانم برقرار کنم. بالقوههای وجودم
فرصت بروز و ظهور نمییابند و به بالفعل تبدیل
نمیشوند. لازمه آشتی بین من و خودم این است
که در مکانی آرام با صبوری، خود را واکاوی کنم.
نقاط ضعف و قدرت خود را نوشته مرور کنم.
از ضعفهایم درس بگیرم و قوتهایم را نیرو
ببخشم. انسان، تکبُعدی نیست که فقط به فکر
خوردن و پوشیدن و تفریح و خوابیدن باشد.
ما دارای دو بُعد مادی و معنوی، جسم و روح
هستیم. جسم ما باید در خدمت روح ما باشد.
ما درد جسمی را چون بر ما عارض میشود،
میفهمیم. اما رنج روحی را حس نمیکنیم،
چه بشود که درد روحی به درد جسمی ما کِش
پیدا کند. چه بسا روحهایی که از کارکرد جسم
خسته شدهاند.
هنوز توانمندی خویش را کشف
نکرده، ورود به صحنههایی دارد که از توانش
خارج است. گذشته از این و مهمتر، روح وقتی
آسیب میبیند، عزت نفس انسان زیر سوال
میرود. جسم مَرکَب روح است. کاری که از
عهده جسم برنیاید انجام دهیم، جسم بیمار و
روح آزرده میشود. ارزیابی خود همان خودشناسی
و خود واکاویست. بفهمیم که زمان بهرهوری از خودم،
سحرخیزیست یا عصر یا شایدم شب که سکوت
هست. آرام آرام عادتهای کوچک مثل: پیادهروی،
مطالعه چند صفحه کتاب، یک صفحه نوشتن از
هر چیزی که به ذهن میآید را در خودمان نهادینه
کنیم. ذهن ما سریع گول میخورد.
کافیست شروع
کنیم. ابتدا سخت زیربار میرود اما همینکه عادت
کرد، دیگر مسیر عادت هموار میشود. در این عادت
نمانیم. رشد و توسعهاش دهیم. مسیر پیاده روی را
بیشتر یا تغییرش دهیم. صفحات مطالعه کتاب را
بیشتر کنیم. نوشتن را گسترش دهیم که از بازده
زیبایی بهرهمند میشویم. آنگاه زندگی هدفمندی
خواهیم داشت. چنانچه برنامه ریزی روزانهمان
جابجا یا حذف شود ما کلّی برای جابجایی مورد
داریم.
🍁 یادمان باشد من با نشناختن خودم، خودم را
بیشتر از همه رنج میدهم.
آخرین دیدگاهها