به نام خدا ✍️✍️
تقدیم به مردانی که با تمام وجود ایستادگی کردند
تا مبادا تکیهگاه خانواده بلغزد. تقدیم به پدرانی
که از چهارپایه استوار زندگی، شانههاشان دو پایه
را با صبوری نگه داشت. در این روزگار و زمان، کمتر
میشود به پدران مهربان و صبور دست یافت ولی
بگردیم هنوز هم هستند و ایشانند درّ نایاب. زندگی
را کشتی ببینیم ناخدایش، مرد هست آن هم در مقام پدر.
سپاس از پدرانی که در طوفانهای زندگی نگذاشتند
آبی در دل اعضای خانواده تکان بخورد مگر بقدری
که هر عضوی از اعضاء، درس خویش را برای
آیندهای هموار بگیرد وگرنه به ساحل آرام خیال
میرساندند. در چشمان پدر میشود ابرهای نباریده
را حس کرد. در دستانش توانمندی روزگار را پیمود.
شانهاش خوب جایگاهیست. به خانواده ابهت و
امنیت میدهد. وقتی دستمان در دستانش قرار میگیرد،
خون آرامش در رگها جاری میشود. مرد
کتابیست که باید هر از گاهی
مرورش کرد و تشویقش نمود. نباشد زمانی که مرد
درمانده از مسائل خانواده شود. مرد عادت ندارد
قفسهای از واژهها برای بیان احساساتش
داشتهباشد. برای بیان آن واژه کم میآورد. از
چشمها و دستانش بخوان. از لبهایی که بسته
هستند اما جملههای به زبان نیاورده زیاد دارند.
یادم میآید دوم دبستان بودم. پدر دوست
همکلاسیام فوت کردهبود. من قدم به قدم با او
اشک ریختم و تا ته ماجرا رفتم. در تنهایی خودم
از خدا خواستم، من زودتر از پدر و مادرم بمیرم..
خیلی سال گذشت. پدرم آسمانی شد. زمان نمیایستد
بدون توجه به کسی راه خود را میرود. این من بودم
میبایست خودم را با فقدان پدر وفق میدادم.
بیتابی از نبود پدر در بیرحمی واژهها میماند و
خروج پیدا نمیکرد. از روی شانههای پدر میشود
قلهها را دید و شهامت فتح آن را به جان خرید.
وقتی پدر رفت گویی کلمات، غمی را تازه کردند.
هر گاه پدر را میبینی به قدر صدسال نگاهش کن.
انگار پدر یکباره میرود و با رفتنش کوهی بر سر
خانواده آوار میشود. پدر همانند باغبانیست که بذر
درختانِ سبزِ: استقامت، صبوری، مهربانی، همراهی،
امنیت، شجاعت و… که خداوند به ودیعه در درونمان
نهاده را با نور الهی عزت نفس و باران اعتماد بنفس
قوت میبخشد.
عصر چهارشنبه، تولد بزرگ مرد عالَم مولا حیدر علی والا
4 بهمن 1402
عید مبارک
آخرین دیدگاهها