به نام خدا ✍️✍️
تنها نشسته بودم.
دل ذهنم هوای پرواز داشت.
رفت و رفت و رفت.
دست دلش به آسمان نرسید.
ابرها را پشت سر گذاشت.
نمیخواست بستری به نرمی ابر را از
دست بدهد.
چراغ خواب ستارهای روشن شد.
هر چه بالاتر میرفت رهاتر میشد.
سبک، آزاد، شناور.
نجوایی ندا داد.
دنبال چه میگردی؟
آسمان در وجود توست.
دلت به بلندای اوست.
پرواز را از دلت و به سوی دلت آغاز کن.
نور سبزی به من نشان داد و راهم را روشن کرد.
۱۴۰۱/۷/۱۲
یک پاسخ
سادگی متنت رو دوست دارم افسانه جان. مانا باشید.