«« خاطره من »»

به نام خدا ✍️✍️
از کودکی چون درون گرا بودم، نوشتن را دوست داشتم.
همه جا یه ورق و قلم، همراهم بود. پای سخنرانی یا صحبت کسی بدون ورق و خودکار نبودم.
از قدیم کلی دفتر سیاه شده دارم. اوایل سال ۵۸ در سنین جوانی بودم که انقلاب شده بود.
سال ۵۹ که نمایشگاهی به مناسبت ۲۲ بهمن تشکیل داده
بودند، من چون عاشق نوشتن بود در همه فعالیت های
نویسندگی مدرسه حضور داشتم.
یادمه علاوه بر مقاله نویسی، داستان کوتاهی به نام
شاهد، نوشته بودم. داستانم را به شکل جزوه در
آوردم و به دوستانم هدیه دادم. اون موقع مثل الآن همه
چیز مهیا نبود.
دستگاه کپی و استنسیل بود.
داستانم در مجله مدرسه در سه قسمت، طی سه
هفته منتشر شد. نقطه عطفی برای جذابیت بیشتر
من به سمت نوشتن، آغازیدن گرفت.
بعد ازدواج، فرزندانم را تشویق به کتاب خوانی
و خلاصه نوشتن کتاب می کردم.
کما بیش ادامه داشت تا لایو های سال ۹۹ استاد
شاهین کلانتری.
تمام لایو ها رو می نوشتم، برداشت می کردم.
لحظات با استاد رو هیچ گاه فراموش نمی کنم.
یاد گرفتم، کلمات تلمبار شده در پسِ ذهنم را
با نوشتن های ممتد، بیرون بکشم و کلمات
جدیدی خلق کنم.
چقدر زیباست: زایش کلمات، رقص قلم، شادی
واژه ها….

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *