به نام خدا ✍️✍️
نگاه خودش را به آغوش چشم سپرد.
ندای قلب به حلقه اشک پیوست.
اشک خودش را به آغوش دل سپرد.
فکر، اندر دیدار کره چشم بود که زمین در آن نمایان
بود.
تیرگی ها، پستی ها، بلندی ها و نور از چشم تلألؤ
می کرد.
دریا ها و اقیانوس ها به وسعت چشم بودند.
هر چه تلاش کردم، نگاه را بردارم، پا فشاری می کرد.
من محو زیبایی و جلال و کمال او بودم.
ای چَشم سالم باش و قدر خود را بدان.
نقش بزرگی در خود شناسی من داری.
من از دریچه نگاه تو، دنیای زیبا را می نگرم.
با من همراه شو تا بیشتر خود را بشناسی.
وجود ارزشمندت به هرز نرود.
نگاهت را از بیگانه و بیراهه بردار.
سرت در لاک خودت باشد.
تا دیدی، قضاوت نکن.
دل دیداری ات را به هیچ و پوچ دنیا مبند.
با یک چشم بر هم زدن، دنیایی زیر و رو می شود.
عجب می شود زمانی که مغز و قلب و چشم، هماهنگ و هم راستا می شوند.
خدایا شکرت
۱۴۰۱/۱۱/۲۶
آخرین دیدگاهها