پنجره اتاق من

پنجره اتاق من. دوستش دارم، پرده ام را دوست دارم. پنجره خیلی خوب است. ارتباط ما رو با دنیای خارج از اتاق برقرار کرده، حس قشنگی به ما می‌دهد. آرامش می‌دهد. وقتی روز هنوز کاملن باز نشده، نور طلایی خورشید بالا آمده و خود را به ما نشان می‌دهد. در واقع می‌خواهد بگوید که شب همیشه نمی‌ماند، من میآیم. با روشناییش می‌گوید، نگران نباش، سیاهی و ظلمت همیشگی نیست، می‌آید و می‌رود.
پس تو وقتی شب فرا رسید، آرام بگیر و در آرامش بخواب.
من در سیاه ترین وقتش خودم را با سختی از دل شب بیرون می‌کشم تا به تو و همه موجودات بگویم
بیدار شوید، هشیار باشید، وقت آن است که تلاش کنی، برای جسم و جانت.
آیا شده, شب برای خواب نگران فردا که آیا روز باز می‌شود یا نه، باشی؟
زیرا که مطمئنی نظمی در کار است و هیچوقت دیر نمی‌کند.
این عکس پنجره اتاق من به هنگام غروب است.
نم بارانی زده و هوا را صاف و زلال کرده.
غروبتان زیبا و دوست‌داشتنی.
روز نسبتن خنکی داشتیم. الهی شکر به دیروز و امروز و فردایت.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *